جوانانی که سری پرسودا و دلی پرشور داشتند و در جستجوی راهی به سوی فردا بودند که در میان تیره گی شبی مه گرفته و سرد و ساکت گُم شده بود و پیشینیان شکست خورده و نومید و مغموم باور نمی کردند که راهی به سوی فردا هست! چون تشنه گانی در جستجوی آب در فصل خشکسالی منتظر باران نبودند و به کاویدن زمین در پی آب کوشیدند.
زمین سخت بود و صدای هیچ کلنگی نمی باید شنیده می شد که عسس های شب بشنوند و جویندگان آب را تشنه به دست دوستاقبانان بسپارند با کنده ها و ساطورهای خون آلودشان از خون رهپویان سحر.
راه را که از میان راهها و بی راهه ها جُستند و چشمه ی نوش را که یافتند؛ عسس ها صدای پایشان را شنیده بودند و در به دام افکندنشان کمین کردند و جستجویشان نمودند و غافلگیرشان کردند.
گروهی از آنان پیشتر شعله ای در دل جنگل بر افروخته بودند و اینک خلق بی باور باورشان شده بود که راهی بود نمی دانستند و رهروانی هست که باید در پناهشان بگیرند.
جوانانی آگاه و مصمم و برومند با اندیشه های ژرف و تجربه های اندوخته از شکست وپیروزی از تاریخ پر نشیب و فراز خلق خود و خلقهای دگر که شاعر «کاشفان فروتن شوکران» نامیدشان و گفت:
«غافلان همسازند/ تنها طوفان کودکان ناهمگون می زاید/ همساز سایه سانانند/ محتاط در مرزهای آفتاب درهیئت زندگان مردگانند/
اینان دل به دریا افکنانند/ به پای دارنده آتشها/ زندگانی پیشاپیش مرگ دوشادوش مرگ/ همواره زنده از آن سپس که با مرگ/ همواره بدان نام که زیسته بودند/ که تباهی از درگاه بلند خاطرشان شرمسار و سر افکنده میگذرد/ کاشفان چشمه، / کاشفان فروتن شوکران/ جویندگان شادی در مجری آتشفشانها/ شعبده بازان لبخند در شبکلاه درد با جا پایی ژرف تر از شادی در گذرگاه پرندگان/
در برابر تندر میایستند/ خانه را روشن میکنند و میمیرند»
اینک دهه ها از آن آغاز صعب و سخت و پرفتنه و پرشکوه گذشته و هزاران «جان شیفته آزادی» جان جوان خود را نثار راهی که به پایانش نزدیک و نزدیک تر می شویم نموده اند. ره پویان رزمنده و اندیشمند هریک الماسی شده اند در این پیکار پر نشیب و پر فراز و پیشکسوتانی برای جوانان جویای رزم و پیکار هستند که راه و رزم نیاموخته را باید از آنان بیاموزند. آنان راهنمایان رزم و شورش اند و رهبران صادق و مطمئن و وفادار به خلق و جنبش و انقلاب.
ادمین بگونه