این روزها بخصوص بعد از روی کار آمدن دولت جدید آمریکا، بن بست حکومت ولایت فقیه و شخص خامنهای بیش از گذشته پدیدار شدهاست. در دولت پیشین آمریکا، خامنهای این فرصت را داشت که پشت تضاد ترامب با بقیه جهان پنهان شود. اما الان کانون اصلی بحران مستقیما خودش آدرس میدهد.
صورت مساله ساده است. یک حاکمیت مستبد که به دلیل عدم مشروعیت سیاسی و اجتماعیاش و به دلیل اینکه ماهیت تاریخی عقبماندهاش،می خواهد برای بقای خود راهکاری پیدا کند. آخرین قطرههای مشروعیتاش با سرکوب خونین قیامهای ۹۶ و۹۸ خشکیدهاست. پس نیازمند نقطه اتکایی خارج از مردم خود است. به دلیل عقبماندگی تاریخیاش امکان جذب شدن در جامعه جهانی و همزیست شدن با کشورهای دیگر را ندارد. پس یک راه برای حفظ بقایش میماند. دستیابی به بمب اتم! این همان ضرورتی است که خامنهای را با شتابی هولناک به سمت بمب اتم سوق میدهد . تصور میکند با رسیدن به بمب اتم حداقل در مقابل فشار بیرونی بیمه است.
الگوی خامنهای در رسیدن به بمب اتم
دولت کره شمالی شاید الگوی اتوپیایی خامنهایی است. حکومتی توتالیتر با سرکوب خونین در داخل و مردمی گرسنه و فقیر اما دارای بمب اتم که قدرتهای خارجی را می ترساند.
خامنهای اما چند اشتباه در این الگوگیری داشته است. مردم ایران مردم کره شمالی نیستند. حداقل طی یکصد سال اخیر کمتر دههیی را می توان یافت که مردم علیه دیکتاتوریهای حاکم نشوریده باشند.
اشتباه دوم آن است که حکومت ایران یک آلترناتیو قوی با سابقه بیش از ۵۰ سال مبارزه خونین را دارد. آلترناتیوی که به به دلیل گستردگی و قدرت آن در تمام عرصههای جهانی بر قدرت سیاسی حاکم پیشی گرفته است. نمونه روشن آن خود پروژه بمب اتمی است که همین آلترناتیو آن را به دامی برای دیکتاتوری تبدیل کرده است.
مختصات کنونی خامنهای
اکنون در شرایط جدید سیاسی که با آمدن دولت جدید آمریکا به وجود آمده است، خامنهای برای رهایی از بن بست موجود چه خواهد کرد؟ آیا بازهم بر طبل اتمی خواهد کوبید؟ آیا تحرکات اخیر خامنهای و روحانی زمزمههایی برای یک عقب نشینی است؟ در این مورد روزنامههای هردو باند از منظر خود به این سئوالات پاسخ دادند:
روزنامه جهان صنعت از باند روحانی دراین مورد نوشت: «تروئیکای اروپا با پذیرش همکاری بیشتر ایران درباره بازدید از مراکز هستهای، قول تهران مبنی بر پاسخگویی به پرسشهای آژانس بینالمللی در باب نیروگاهها و مراکزی که پیش از این از سوی بازرسان آژانس مورد بازدید قرار گرفته و همچنین پاسخگویی در سه ماه آینده، پذیرفته است که قطعنامه تنبیهی درباره ایران را پس بگیرد».
این روزنامه در مورد نمودهای بیرونی عقب نشینی تهران در قضیه اتمی مینویسد:«نشانه استدلالی این موضوع هم صحبتهای نماینده فرانسه در آژانس بینالمللی است که تاکید کرد ما امتیازاتی از ایران کسب کردیم که به واسطه کسب آن امتیازات پذیرفتیم قطعنامه تنبیهی علیه ایران را فعلا نگه داریم. این سخنان نشان میدهد تهران در عین حال که در باب خروج از پروتکلهای الحاقی سخن میگوید، در سازوکارهای معین دیگر در سازمان انرژی اتمی از نظر فنی وعده همکاریهای گستردهای را داده است که در پرتو آن بیانیه تنبیهی تروئیکای اروپا به صحن آژانس انرژی هستهای نیامده است».
عقب نشینی با نارنجک دودزای عدم سازش
به عبارتی، خامنهای در عین تشرهای تندروانه و پارسهای اتمی در همان زمان در حال پا پس کشیدن در مقابل اراده جهانی است.
همین روزنامه ادامه میدهد: «در عین حال که تلاش میکند قاطعیت خود را برای عدم تمکین از موارد دیکتهشده سازمانهای بینالمللی با مدیریت اروپا و رهبری آمریکا به انجام نرساند، در عین حال با ظرافت و عملگرایی قابل عنایتی! تلاش دارد این مسیر به وضعیت حادتری وارد نشود».
روزنامه جهان صنعت در مطلب دیگری در باب پرونده اتمی مینویسد: «البته نمیتوان نتیجهبخش بودن ابتکار عمل گروسی در جلوگیری از گسترش بحران و وخامت اوضاع را به صرف استنکاف و چانهزنی آژانس در تقاعد مقامات تهران منحصر و محدود کرد. ابتکار عمل گروسی لایه ظاهری آن است. قطعا پشت ابتکار عمل گروسی، چراغ سبزها و موافقت و حمایت واشنگتن نیز دخیل بوده است. بنابراین میتوان نتیجه گرفت که گروسی در ماموریت به تهران پیام واشنگتن و آمادگی برای احیای برجام را به خوبی به مقامات تهران مخابره کرده. مقامات تهران نیز پیام همکاریگرایی واشنگتن را بر اساس مقتضیات شرایط به خوبی دریافت کردهاند. به همین جهت بود که ما در کنار عقبنشینی اروپا، شاهد عقبنشینی تهران در برخی مواضع اعلامی بودهایم».
قربانی کردن روحانی!
اما روزنامههای باند خامنهای تلاش کردند که عقب نشینیهای کل حکومت را به حساب باند روحانی بگذارند و همچنان پز عدم سازش! بگیرند.
روزنامه فرهیختگان در مطلبی با عنوان «میخواهند یک اقدام غیر قانونی را به عنوان امتیاز » به ما بفروشند، نوشت:
«جریان لیبرال در حال تبلیغ یک دستاورد پوشالی برای توافق با آژانس درخصوص پروتکل الحاقی است. استنادشان برای این دستاورد نیز همین ماجرای پس گرفتن قطعنامه تروئیکای اروپایی در شورای حکام درباره ایران است».
حرف شرمن نشاندهنده این است که راهبرد حزب دموکرات درباره برجام همان راهبرد ترامپ است، یعنی دولت آقای بایدن همان سیاست ترامپ را در رابطه با یک توافق جامعتر شامل همه آنچه را که ترامپ میخواست دنبال میکند. …اینها از فرصت برجام استفاده کردند و یکی از مولفههای قدرت ایران را که هستهای بود بهشدت محدود کردند. الان که این امتیاز را از ما گرفتند و تحریمها را بازگرداندند دوباره میخواهند بازی دیگری راه بیندازند. مولفههای دیگر قدرت ایران را مثل صنعت هستهای از بین ببرند».
عقب نشینی فرجامی ناخوشایند
با توجه به آن چه که در روزنامههای حکومتی دیدیم می توان فرض را بر این گرفت که خامنهای در تله اتمی چارهیی جز عقب نشینی گام به گام ندارد. اما در عین حال چون بر این واقعیت اشراف دارد که این عقبنشینی برایش گران تمام خواهد شد. تلاش دارد آن را در دود و دم قدرت نمایی پنهان کند. آن چه که محسن رضایی ناخواسته در مصاحبه با یک نشریه خارجی افشا کرد، بخشی از همین فرایند عقب نشینی بزرگ است. اما اینکه آیا خامنهای می تواند این پروسه را با سلامت طی کند، چیزی است که تحولات ماههای آینده آن را روشنتر خواهد کرد. چون خامنهای به خوبی میداند، شمشیر دیگری هم زیر گلویش قرار دارد که از خنجر بالای سرش برندهتر است و آن قیام و خیزش مردم است.
دوشنبه ۱۸ اسفند ۱۳۹۹