همه اینها سرپوش ابر بحرانهایی است که خامنهای، رئیسی و کل نظام ولایت گرفتار آن هستند. تحریمها رژیم را خفه کرده، اقتصاد را فروپاشانده، قیمت ارز به ۳۰هزار تومان رسیده، تورم با اعلام رسمی از ۵۰درصد عبور کرده و بهگفته کارشناسان و رسانههای نظام در سال۱۴۰۱ از ۷۰درصد هم میگذرد، گرانیها بیداد میکند، سفرهها پیاپی کوچک میشود و بهجایش زبالهگردی گسترش مییابد، اجارهبها جهش میکند و بهجایش پشتبام خوابی و راهپلهخوابی، تا اتوبوسخوابی گسترش مییابد. در مذاکرات وین هم رژیم میان تسلیم و رویارویی با جامعه جهانی در گلمانده و هیچ چشماندازی برای لغو تحریمها دیده نمیشود. یک روز میگویند تا آمریکا تمام تحریمها را لغو نکند، نظام بهتعهداتش باز نمیگردد؛ روز دیگر با یک غلطکردمگویی میپذیرند تنها «تحریمهای برجامی» لغو شود و کارشناسانش میگویند این یعنی هیچ گشایش اقتصادی در کار نیست، چرا که اگر هم محقق شود، تنها یک لایه (تحریم اتمی) را از میان لایههای متعدد تحریم بر میدارد! یک روز میگویند فقط بر سر متنی که نظام در مذاکرات ارائه داده بحث میکنیم، روز دیگر زمزمههای کوتاهآمدن رژیم از خواستههایش منتشر میشود (نورنیوز-۱۲دی) و خطیبزاده در روز شروع دوباره مذاکرات از «متن مشترک» صحبت میکند (۱۳دی). این وضعیت بلاتکلیفی در بستر بحران بیراهحلی، در شرایطی است که جامعه نیز بیش از همیشه در تب و تاب خیزش و قیام است.
اینها از چشم نیروهای رژیم هم پنهان نیست و بیش از همیشه مسألهدار و دچار ریزش هستند. آنها طلبکارند که چرا خبری از انتقام سخت نیست، بلکه «شاهد همین انفعال در برابر ترور فخریزاده هم هستیم!» (نامه ۳تشکل حکومتی بسیج دانشجویی به شمخانی-۱۳دی). همین ریزش داخلی و ابر بحرانهای مذکورست که خامنهای و رئیسی را بهشدت نیازمند هیاهوی سخت! میکند تا سرپوشی بر وضعیت انفجاری و منحرف کردن اذهان نیروهای روحیهباخته نظام بگذارند!
با احترام-آریا