مقاومت اوکراین همراه خودش یک پیام و شاید هم یک تحول جدید در فرهنگ سیاسی اروپا و جهان به همراه آورد. و الان ما شاهد فرهنگ جدیدی هستیم. حضور دختران و پسران بسیار جوان که سلاح به دست میگیرند و جهان نمی گوید که آنها سن کمی دارندو به عکس تمجید میشوند دیگر کسی روضه پرهیز از خشونت برای مردم اوکراین نمی خواند؛ زنان با فرزندان خود وداع میکنند و با سلاح به خط مقدم نبرد بر میگردند و کسی به آنها مارک بی عاطفگی نمی زند و برعکس، در مقابل مقاومت آنها سر تعظیم فرود میآورند.
ارتجاع و استعمار بسیار تلاش کرده و میکند که فرهنگ مقاومت را از ادبیات خیلی از کشورها و منجمله ایران محو کنند و آنچه که در چنین سرما و یخبندان دورهای تاریخ بشر خیلی عجیب مینمود مقاومت سترگ و تاریخی مجاهدین در برابر هیولای برآمده از اعماق تاریخ بود. جنایات رژیم ماورای تصور بود ولی مقاومتی ماورای توان انسان نیز در مقابلش به نمایش گذاشته شد.
در این سالها همه چیز را عکس جلوه دادند؛ مبارزه بسیار مشروع قهرآمیز با این رژیم ضدبشری؛ را خشونت طلبی مجاهدین نامیدند؛ جدایی مادران از فرزندان خویش برای مبارزه را فقدان عاطفه مادران معرفی کردند؛ نبردآزادیبخش برای در هم شکستن دستگاه جنگی رژیم که بیش از یک میلیون کشته و چهار میلیون مجروح و بیش از هزار میلیارد دلار خسارت فقط در طرف ایرانی به همراه داشت نام خودشان یعنی وطن فروشی را روی مجاهدین گذاشتند. ترک خانه و خانواده به مدت ۳۲سال را که از عجایب تاریخ مبارزات بشری است را بر هم زدن کانون گرم خانواده و طلاق اجباری نامیدند؛ شهادت ۱۲۰ هزار را «حیف» نامیدند و اینکه راهی را رفتند که ندانستند چیست و به کجا میرود! ترک مقام و تحصیلات عالی و رها کردن بهترین زندگانی خود در آمریکا و اروپا برای جنگ با این رژیم زن ستیز و ضدایرانی و انسانی را دیوانگی نامیدند. فداکاری مجاهدین در سالهای سخت و جانکاه پایداری در اشرف و لیبرتی را بی معنا و بی فایده دانستند؛ تقدس نبرد برای آزادی مردم و میهن را واژهای لوکس و تاریخ مصرف گذشته اسم گذاشتند. پرچم مبارزه بی هزینه و تسلیم طلبی را در برابر مجاهدین برافراشتند و در مقابل این مقاومت گفتند این همه سال مبارزه و این همه فدا و شهید و رنج چه فایدهای کرد! و آنها که دنبال زندگی خویش رفتند برنده بودند و نه آنهایی که همه هستی و نیستی خود را وقف آزادی و رهایی مردمشان کردند!
و هر چقدر مجاهدین گفتند که ایران ما یک سرزمین اشغال شده است و باید برای رهایی این مهین از دست اشغالگران مبارزه کرد؛ گوش شنوایی وجود نداشت و آنقدر واداده بودند که توان شنیدن سادهترین حقیقت را هم نداشتند.
البته در عرصه جهانی نیز همین وضعیت به نوعی دیگر تکرار میشد. حداقل دو یا سه نسل از جنگ جهانی دوم عوض شده و دیگر کسی با جنگ مواجه نبود. جنبشهای آزادیبخش ِ دهههای۶۰ و۷۰ میلادی هم کمکم از صحنه خارج شدند و خیلیها هم با فروپاشی شوروی تمام کردند و پرونده مبارزاتی خود را برای همیشه بستند و پی کارشان رفتند. در چنین شرایطی از زمین و زمان همه علائم و همه پیامها این بود! مقاومت فایدهای ندارد چون هزینه دارد! اصلاً خشونت بد است. تشکیلات انقلابی ضدارزش شده بود. فدا و فداکاری را میخواستند به خیال خام خود از فرهنگ لغات بشری پاک و محو شود.
بله! در چنین شرایطی مجاهدین در بیش از نیم قرن خلاف جریان خودبخودی تاریخ و در مقابل هزاران سونامی و طوفان ضد انقلابی عکس جهت در اقیانوس پارو زدند و ایستادند و در جهانی که هیچ اثری از مقاومت باقی نمانده بود. در فرهنگ مبتذل رایج، که انقلاب و مقاومت را، ضدارزش میخواندند و در شرایطی که از همه طرف به مجاهدین هجوم میآوردند؛ بزرگترین پایداری پرشکوه را برای مردم ایران خلق کردند. این چنین بود که در همة کشورهای جهان، تمام آنهایی که جوهرة انسانی داشته و دارند، در کنار این مقاومت رشیدترین فرزندان خلق ایستادند و آنان را سرمایة انسانیت نامیدند.
مجاهدین ایستادند و هر چه بیشتر تاختند، مجاهدین رادیکالتر، شعله انقلاب را فروزانتر کردند. از دل همین پدیدههای مادی است که میشود تابناکی عنصر رهبری مجاهدین را دید. این رهبری، بسا جلوتر از زمان خود حرکت کرد و در جایی که خمینی در ماه دیده میشد؛ ایستاد و گفت وای به روزی که مشت را با مشت و گلوله را گلوله پاسخ بدهیم و یک تشکیلات انقلابی را از هفت دریا طوفانی به ساحل نجات رساند.
و الان بعد از تحولات اوکراین؛ در آغاز تحولات عظیمی هستیم که یکی از این تحولات عظیم غبار زدایی از همه گرد و خاکها و شیطان سازیهای این رژیم علیه مقاومت و مجاهدین است.
شنبه ۲۱ اسفند۱۴۰۰