رژیم می‌دانست شهرهای میهن آبستن قیامی بزرگ است از این رو به‌ترفند منحرف کردن قیام رو آورد. این بار ابزار انحراف، عزاداری و اشک تمساح بود. برای این‌که مردم بجای شعارهای ساختارشکنانه مانند «خامنه‌ای حیا کن، مملکت رو رها کن» صرفاً به عزاداری بسنده کنند و به‌ریشه فاجعه نزدیک هم نشوند. برای همین در آبادان مزدوران بسیجی را به‌صحنه فرستاد و سن و بلندگو و… و در بنری بزرگ نوشتند اجتماع بزرگ عزاداران… ! اما با هوشیاری مردم و هجوم جمعیت همه چیز برهم خورد. مانور و مراسم اشک‌ تمساح بر سر خامنه‌ای و نیروهای سرکوبگر آوار شد. شعارهای «هیهات مناالذله» و «توپ، تانک، فشفشه آخوند باید گم بشه» آبادان را فرا گرفت. ساعتی بعد مردم و جوانان به نیروهای سرکوبگر حمله می‌کردند و فریاد می‌زدند «می‌کشم، می‌کشم، آن که برادرم کشت» و آبادان سراسر میدان جنگ و گریز میان مردم و مزدوران شد. ثابت شد شرایط عینی (وضعیت انفجاری جامعه) و شرایط ذهنی (تاثیرگذاری نیروی پیشتاز برای سمت دادن خشم انفجاری در راستای سرنگونی) به‌نقطه‌ای رسیده که هر مانور و هر شکافی، خود عامل خیزش و قیام می‌شود.

در آذر ۱۴۰۰ هم وقتی خامنه‌ای در اصفهان برای منحرف کردن اعتراض کشاورزان محروم، ایادی خود را هم به‌صحنه فرستاد تا به‌اصطلاح همدردی کنند، شکافی ایجاد شد که به‌تجمع اعتراضی صدهزار نفری در بستر زاینده‌رود انجامید و سراپای رژیم را به‌وحشت انداخت. هفتهٔ بعد هم که نیروهای سرکوبگر را برای جلوگیری از تجمع اعتراضی گسیل کرد، با رادیکالیزمی کم مانند روبه‌رو شد و خودروها و موتورهای نیروهای سرکوبگر بود که در آتش می‌سوخت. این بن‌بست سرکوب خامنه‌ای و دیکتاتوری به‌پایان خط اش رسیده است. از هر طرف که برود، در محاصرهٔ آتش فروزان خشم خلق، گرفتار است.

ارسال گسترده این تحلیلها قسمتی از نبرد ما علیه پروپاگاندای علی خامنه‌ای است – با احترام-آریا

سه شنبه ۱۰ خرداد ۱۴۰۱