ملا خور شدن انفلاب ضد سلطنتی باعث شد که کلمه و معنی انقلاب هم که ضد انقلاب آن را مصادره به مطلوب کرده بود لوث شود!
خمینی ضد انقلابی ترین کسی بود که «انقلابی ترین مرد جهان» و حکومت مرتجع و ضد انقلابی اش حکومت انقلابیون نامیده شد!
حکومتی که هزاران تن از انقلابیون ایران که علیه دیکتاتوری شاه مبارزه و قیام و انقلاب کرده بودند را زندانی، شکنجه و اعدام کرد و ماموریت ناتمام شاه در سرکوب انقلابیون را تمام کرد و همچنان برای جلوگیری از قیام و انقلاب از هیچ جنایت و شقاوتی فروگذار نمی کند و نیروی متشکل و انقلابی مجاهد را دشمن شماره یک خود می داند که شیشه عمرش در دست این نیرو است.
خمینی و رژیم ضد انقلابی اش چنان انقلاب ضد سلطنتی را بر سر مردم ایران خراب و آوار کردند که ساواک شاه و پس مانده دیکتاتوری شاه که زندان و شکنجه و اعدام میراث او بود که به خمینی رسید، طلبکار مردم ایران و نیروهای انقلابی و نسل انقلاب ضد سلطنتی شدند!
در نگاه و تعریف نسل انقلاب که پیشتاز و پرچمدار و وارث انقلاب مشروطه و انقلاب ضد سلطنتی به معنای دقیق کلمه بود، خمینی و مرتجعین حاکم «ضد انقلاب غالب» و پس مانده های دیکتاتوری سلطنتی «ضد انقلاب مغلوب» تعریف و نامیده می شدند.
این تعریف را هم ماهیت و عملکرد سارقین انقلاب ضد سلطنتی و هم پس مانده های دیکتاتوری سرنگون شده سلطنتی در ضدیت و دشمنی با مجاهدین و دیگر نیروهای انقلابی و اتحاد عمل با حکومت و پاسداران و دیگر نیروهای سرکوبکر به اثبات رسانده است.
موضع گیری پس مانده شاه( رضا پهلوی) در مخالفت و ضدیت با انقلاب و مبارزه انقلابی مسلحانه به خوبی این حقیقت را بیش از پیش به اثبات می رساند.
رضا پهلوی در گفتگویی که با فصلنامه فریدون داشته می گوید ، برای مقابله با جمهوری اسلامی باید با نفرات انتظامی و اصلاح‌طلبان سرخورده متحد شد.
او هرگونه «مبارزه مسلحانه» با جمهوری اسلامی را محکوم کرد و گفت باید با خشونت پرهیزی با حکومت برخورد کرد.
واکنش رضا پهلوی به اوجگیری عملیات انقلابی کانونهای شورشی است و سخنگوی مجاهدین به درستی شعار»خشونت پرهیزی» رضا پهلوی را «کادوی آرام‌بخش به خامنه‌ای و پاسداران اصلاح‌طلب نظام!» نامید.
همانگونه که در انقلاب ضد سلطنتی به دلیل سرکوب و زندانی بودن نیروهای انقلابی و فقدان آنها در صحنه اجتماعی و سیاسی ایران در هنگام خیزش علیه رژیم دیکتاتوری شاه این خلاء را خمینی با حمایت بوق های استعماری و با وجود شبکه آخوندها و ساخت و پاخت با دربار پر کرد و به قول معروف «میراث خرس به کفتار رسید!» رضا پهلوی فکر می کند شاید دری به تخته بخورد و نارضایتی اجتماعی از یک سو و حمایت خارجی از سوی دیگر این امکان را فراهم کند که با سازش و زد و بند و حفظ ساختار نیروهای نظامی و انتظامی بتوان بر خر مراد سوار شد!
از این رو او که ماهیتاً ضد انقلابی و ضد آزادی و ضد مردمی و مدافع و خواهان یک دیکتاتوری مانند پدرش است،
از انقلاب و مبارزه انقلابی ترس و واهمه دارد و او هم مانند خمینی و خامنه ای و سران و پاسداران این حکومت شیشه عمر سیاسی خود را در دست یک نیروی انقلابی که حی و حاضر مجاهدین و کانونهای شورشی هستند می بیند.
از طرف دیگر چون در دنیای واقعی با انقلاب ضد سلطنتی و سرنگونی دیکتاتوری شاه برای همیشه، نه شرایط ایران شرایط سال ۵۷ است، نه خامنه ای و سپاه پاسداران حاضرند سلطنت و قدرت خود را به سادگی رها کنند و میراث خرس را به توله اش برگردانند! نه آمریکا و دیگر قدرت های استعماری دنبال تغییر رژیم بلکه دنبال سازش و تعامل با رژیم هستند و نه سپهر سیاسی ایران دچار خلاء و فقدان یک نیروی انقلابی است، رضا پهلوی بازیچه دست خامنه ای و سپاه پاسداران و یک خدمتکار سیاسی رژیم و مزاحمی برای انقلاب و انقلابیون و مردم ایران است، که بوق های استعماری و با کمک خبرنگاران نفوذی رژیم او را مطرح می کنند. ننگ بر شاه و شیخ و استعمار.

فرامرز ۴ شهریور ۱۴۰۱

دوشنبه ۷ شهریور ۱۴۰۱