پیشتر در مطلبی نوشته بودم که «شاخص وحدت با قیام» وحدت با مشی واستراتژی آن (سرنگونی) است که بر بستر استراتژی «کانونهای شورشی مجاهدین» به پیش می رود و طلوع این استراتژی از فردای ۳۰ خرداد ۱۳۶۰ بوده است.
اکنون و در شرایط کنونی که نزدیک به ۶ ماه از قیام سراسری مردم ایران برای سرنگونی نظام ولایت فقیه می گذرد و درخشش و گسترش مشی و استراتژی آلترناتیو انقلابی در کف خیابانهای میهن با شعارهای رادیکال «مرگ بر دیکتاتور»؛ «مرگ بر خامنه ای»، «مرگ بر ستمگر چه شاه باشه چه رهبر»، «نه سلطنت نه رهبری دمکراسی برابری» ،«کورد و بلوچ برادرند تشنه به خون رهبرند»، «کورد و بلوچ و آذری برادری برابری» و «از کردستان تا تهران ن جانم فدای ایران» یا «از زاهدان تا تهران جانم فدای ایران» وحدت و همبستگی همه اقشار و تنوعات ملی در این قیام که تجلی یک انقلاب دمکراتیک است را نشان می دهد؛ ضرورت اتحاد و همبستگی نیروهای سیاسی درون جبهه خلق در برابر نیروهای جبهه ضد خلق با محوریت نظام ولایت فقیه را دو چندان می کند.
زیرا ارتجاع و استعمار به تلاش و تکاپو افتاده است تا قیام و انقلاب دمکراتیک مردم ایران را از مسیر سرنگونی منحرف و به کج راهه برای سازش و مذاکره و مماشات ببرد!
آش دست پخت ارتجاع و استعمار در دانشگاه جورج تاون به نام «آش شازده»! که این روزها در بوق های ارتجاعی- استعماری تبلیغ می شود تا او را به عنوان یک آلترناتیو جا بیندازد و دوره گردیهای اخیر رضا پهلوی با کمک موسسات و بنیادها و رسانه های استعماری پیامش همین است.
اما واقعیت این است که نه خامنه ای و قبیله ی قرون وسطایی آخوندها میخواهند به سادگی قدرت و ثروتی که در اختیار خود دارند را رها و واگذار کنند. نه سپاه پاسداران و دیگر ارگانهای سرکوبگر برای حفظ و بقای این رژیم حاضر به عقب نشینی و کوتاه آمدن از مواضع و منافعی که در تیول خود دارند هستند. نه شرایط و موقعیت و مختصات سیاسی و اجتماعی ایران وجهان بویژه آرایش نیروهای سیاسی در شرایط و موقعیت سال ۱۳۵۷ و انقلاب ضد سلطنتی است که بشود و بتوان یک خمینی دیگری را به مردم ایران قالب کرد؛ نه بازگشت دیکتاتوری سلطنتی متصور است و نه تغییر و سرنگونی رژیم با تزهای کاذب و دورغین «نافرمانی مدنی» و مبارزه «بدون خشونت» و یا «فروپاشی و سقوط» خودبخودی که شعار و استراتژی رضا پهلوی و همدستانش است ممکن و متصور است. اگر هم چنین فرض محالی ممکن باشد باز هم برنده میدان راه حل انقلابی خواهد بود نه راه حل های ارتجاعی- استعماری.
چرا که مجاهدین و نیروهای سیاسی دارای تشکیلات و سابقه مبارزه و پایگاه اجتماعی و تودهای مردمی که در پی آزادی و حقوق حقه خود هستند در هر تحولی شرایط جامعه ایران را تعیین تکلیف می کنند نه اراده خارجی.
بنابر این فتنه ای که این روزها علیه انقلاب مردم ایران به راه افتاده است از جنس «فتنه خاتمی» برای در بردن رژیم است. چونکه استعمارگران نیک می دانند سرنگونی رژیم مساوی با چیست و نمی خواهند این رزیم سرنگون شود. از این رو می خواهند با بزک کردن « بچه شاه مدفون» آلترناتیو و راه حل انقلابی را به حاشیه ببرند و راه را برای زد و بند و معامله و مماشات و مذاکره با رژیم آخوندها را باز بگذارند.
این خط ضد انقلابی و ضد سرنگونی و در خدمت رژیم است و مرزبندی و موضع گیری هر شهروند ایرانی مشتاق و مدافع استقلال و آزادی و هر گروه و سازمان و حزب سیاسی با این خط یک ضرورت عاجل برای ویروس زدایی از قیام و انقلاب است.
موضع گیری ستودنی کاک مصطفی هجری مسئول مرکز رهبری حزب دموکرات کردستان ایران را باید در این چارچوب ارزیابی کرد که در پاسخ به خبرنگار بی بی سی می گوید:« به عنوان حزب دمکرات کردستان ایران و دیگر به عنوان مردم کردستان ایران اعلام میکنم:
«به هیچ عنوان حاضر به همکاری با رضا پهلوی نیستیم. آماده همکاری کامل با تمامی دموکراسی خواهان ایرانی جز رضا پهلوی هستیم.»
کاک مصطفی هجری در این گفتگو می افزایند که:« ما مجبور نیستیم از بین دو گزینهی جمهوری اسلامی و سلطنت یکی را انتخاب کنیم، »
حرف وموضع کاک مصطفی هجری در رابطه با سلطنت و رضا پهلوی حق است و در حمایت از این موضعگیری شفاف و ستایش انگیز آقای #مسعود_رجوی رهبر مقاومت و مسئول شورای ملی مقاومت ایران در پیامی به تاریخ ۴اسفند ۱۴۰۱ اعلام کردند:
«بقایای شاه و ساواک، برادران کرد ما بهویژه کاک #مصطفی_هجری، مسئول مرکز رهبری «حزب_دموکرات_کردستان_ایران را بهخاطر مرزبندی افتخارآفرین با شیخ و شاه مورد تاخت و تاز ناجوانمردانه و آخوندپسند و حملات و برچسبهای فاشیستی قرار دادهاند. اتهام تجزیهطلبی به او و #پیشمرگان و حزب دموکرات کردستان ایران نمیچسبد. آنها بارها گفتهاند که کسی نباید خود را از آنها ایرانیتر بداند. اختلافنظرها از جمله بین شورای ملی مقاومت و حزب دموکرات در جبهه خلق جای خود اما برای ثبت در سینه تاریخ گواهی میدهم که از سال ۱۳۵۸ احزاب سیاسی کردستان ایران هرگز و هیچگاه درصدد تجزیه نبودند و شعار تاریخی حزب دموکرات دموکراسی برای ایران و خودمختاری برای کردستان بود.»
در خاتمه لازم است اضافه کنم که به عنوان یک کرد که سابقه دوستی و همرزمی وهمسنگری با مسئولان و کادرها و پیشمرگان حزب دمکرات کردستان ایران را داشته ودارم و هرگز رشادت و دلاوری و دوستی بی شائبه قهرمانانی چون کاک قادر افتخاری فرمانده نیروی پیرانشهر؛ کاک خلیل سقزی؛ کاک حسین شمامی جانشین فرمانده نیروی شهید «مینه شم» سردشت و بسیاری دیگر از فرماندهان و پیشمرگان قهرمان شهید حزب دمکرات کردستان ایران را فراموش نکرده و نمی کنم، از موضع گیری کاک مصطفی هجری و دیگر مسئولان حزب دمکرات کردستان ایران علیه شاه و شیخ به عنوان دشمن مشترک و واحد همه مردم ایران بویژه مردم کردستان بغایت استقبال و حمایت می کنم و پیام آقای مسعود رجوی در حمایت از این موضعگیری افتخار آفرین را پیام دعوت به وحدت و همبستگی نیروهای جبهه خلق برای تحقق انقلاب دمکراتیک مردم ایران ارزیابی می کنم.
فرامرز ۹ اسفند ۱۴۰۱