سایت گازتا شیپتاره آلبانی، در تاریخ ۹ آوریل مقاله‌ای به قلم خانم جنی شهای Xheni Shehaj منتشر کرده، در این مقاله زیر عنوان «مجاهدین خلق جایگزین مناسب برای ایران» می‌خوانیم، به نظر می رسد که ایران به آرامش نمی رسد. تظاهراتی که با قتل مهسا امینی آغاز شد هنوز متوقف نشده است. مردم برای تغییر رژیم مقاومت میکنند، اما رژیم به جز سرکوب خشونت آمیز، دستگیری و قتل چه اقدامات دیگری انجام می دهد؟ رژیم آخوندها با همان روش های خشونت آمیز که سال ها از آن استفاده کرده است، ادامه می دهد.

آنچه قابل توجه است این است که اعتراضات فقط واکنش حکومت فعلی ایران را به همراه نداشته همچنین فعالیتهایی توسط ولیعهد، پسر شاه ایران، رضا پهلوی نیز صورت میگرد. پهلوی در کنفرانس امنیتی مونیخ شرکت کرد و سپس به جلسات لندن، پاریس و بروکسل رفت. پس از این جلسات که رضا پهلوی در آن شرکت کرد، مردم ایران نه تنها راضی به نظر نمی رسیدند، بلکه در تظاهرات بنرهایی به اعتراضات خود اضافه کردند که روی آن نوشته بود: نه شاه! “نه ملا!”.

دلیل: ایرانیان رژیم شاه را به خوبی به یاد دارند و مطمئناً مایل به بازگشت پسر او نیستند، به قول معروف: “افعی کبوتر نمی‌زاید”.

تاریخچه مختصری از حکومت سلسله پهلوی

سلسله پهلوی به سال ۱۹۲۶ برمی‌گردد که رضا شاه تاجگذاری کرد و حاکم ایران شد. شاه بدون شک در اداره کشور آثاری از خود بر جای گذاشت، اما نه برای همیشه. حقیقت این است که شاه حاکم ظالمی بود که با مشت آهنین حکومت می کرد. او مخالفان را سرکوب کرد، رسانه ها را سانسور کرد، حکومت نظامی برقرار کرد و سلطنت او کشور را به فقر، فساد و بی سوادی گسترده رساند. پهلوی در سال ۱۹۲۱ به تهران آمد و به جنبش دمکراتیک ایران پایان داد. او به قدرت رسید و خود را به عنوان یک مرد قوی معرفی کرد.

مجلس تحت سلطه‌اش، او را بعنوان شاه انتخاب کرد و به این ترتیب سلسله پهلوی تأسیس شد. رضا شاه به خاطر روش های ظالمانه اش از جمله سرکوب اقلیت ها و جنبش ها، ارعاب مطبوعات و روشنفکران، بی توجهی به قانون اساسی و مجلس، از خاطره‌ها فراموش نمی‌شود.

وی در سال ۱۹۰۶ زنان را به برداشتن روسری مجبور کرد. او از کشتن روزنامه نگاران و سیاستمدارانی که علیه رژیم و روش های ظالمانه آن سخن می گفتند دریغ نکرد و به شخصیتی بدنام تبدیل شد. رضاشاه به دلیل سرکوب وحشیانه و نقض حقوق بشر مورد انتقاد گسترده قرار گرفت.

در دهه ۱۹۳۰ رضا شاه تحسین خود را نسبت به هیتلر و رژیم نازی در آلمان ابراز کرد. او مستشاران نظامی نازی ها را به ایران دعوت کرد. شاه کار خود را شبیه به هیتلر می دید. بریتانیا و شوروی بدلیل اتحاد شاه با هیتلر، او را مجبور کردند در سال ۱۹۴۱ از سلطنت کناره گیری کند و قدرت را به پسرش محمدرضا پهلوی واگذار کند. پسر وی که در سال ۱۹۴۱ به قدرت رسید ۲۲ ساله بود. شاه در سن ۳۴ سالگی سلطنت مشروطه را با یک رژیم استبدادی جایگزین کرد.

در سال ۱۹۵۳ شاه با تظاهرات سراسری سرنگون شد. سیا و سرویس اطلاعاتی بریتانیا او را از طریق کودتا علیه دولت ناسیونالیست اصلاح طلب دکتر محمد مصدق به قدرت رساندند. سپس تحت فشار آمریکا به نوسازی کشور پرداخت. به زنان حق رأی و  حق طلاق داده شد. ایجاد مشاغل جدید، توسعه شهرنشینی، ریشه کن کردن بی سوادی، اصلاحات کشاورزی و صنعتی را آغاز کرد. بسیاری از رهبران مذهبی به دلیل مخالفت با اصلاحات تبعید شدند.

در سال ۱۹۶۳، آیت‌الله خمینی توطئه‌ای را علیه شاه که حکم تبعید او را صادر کرده بود، ترتیب داد. از طریق ساواک، سرکوب وحشیانه طیف مخالفان صورت گرفت. در جبهه خارجی، او سعی کرد روابط صمیمانه ای در سطح بین المللی برقرار کند و خود را به عنوان یک “پادشاه روشنفکر” به جهانیان معرفی کند، همچنین از طریق یک کمپین قوی تبلیغات شخصی، با روزنامه های سراسر جهان مصاحبه انجام داد.

طبق آنچه که مشاهده می شود، رژیم شاه با رژیم آخوندها تفاوت چندانی ندارد. با روی کار آمدن آخوندها، ایران به مسلخ تبدیل شد و بیشترین مجازات و رنج نصیب مجاهدین شد. تشدید اقدامات، اجبار زنان به داشتن حجاب، قطع اینترنت، ظلم، عدم آزادی بیان، پوشش، آزادی افکار، دستگیری های خودسرانه، شکنجه، مجازات اعدام و بسیاری از قوانین دیگر همچنان جاری است. ما با دو رژیمی روبرو هستیم که از روش‌های وحشیانه استفاده می‌کنند، آزادی بیان، فکر، لباس و رفتار را ممنوع می‌کنند و مجازات اعدام را در قانون دولت تصویب کردند. ما دو رژیم داریم که مردم ایران آنها را دوست ندارند و این را ثابت کرده‌اند. مردم شاه را سرنگون کردند و سعی دارند با این رژیم نیز همین کار را بکنند.

مردم ایران که در چنین شرایطی بسر میبرند به نظر می رسد امید خود را به سازمان مجاهدین و به رهبری خانم مریم رجوی و طرح ده ماده‌ای او معطوف کرده اند.

به نظر می رسد ده ماده رجوی برای ایرانیان و حکومتی که آنها می خواهند مناسب است. ایرانیان خسته از رژیم های قبلی، ناامید، قتل عام شده و شکنجه شده، به دنبال رژیم جدیدی هستند که آزادی و آینده را تضمین کند و امید خاموش شده را زنده کند.